유حرفهایی از جنس دلـــــــ❤ــــــ유

 

 

 

 

نزدیک ایستگاه دلواپسی

 

تکیه بر دیوار تنهایی

با کوله باری از درد و سنگینی نبودنت

لحظات انتظار را به سر می برم

دوباره می آیی

با همان لبخند همیشگی

نرسیده به من مکثی میکنی

شاید درون خاطراتت جست و جو میکنی

و بعد با نگاهی که روی زمستان را هم کم میکند

از کنارم می گذری

همانند یک غریبه

د لعنتی...!

مرا به یاد بیاور

من همان دخترک مغرورم که خورشید هم به گرد پایش نمی رسد

من همان دخترک ساده ام

دخترکی که قشنگ ترین پرانتز زندگی اش حلقه دستان تو بود

بیا با هم برویم و باری دگر عشق را آغاز کنیم

بی مقصد...بدون درد

درجایی که نه باران بند می آید و نه جاده به انتها می رسد

بیا برویم

نه...............!

باز هم خیال می بافم

تو دیگر نیستی و سکوت سرد تنم را می لرزاند

دیگر حتی دستانت هم نیست

هیچ نیست

تنها اصطکاک سایه ها

این آخرین سفرنامه من است

برو..............!

تمام خاطراتت اینجاست..........درون قلبم!

زندگی بی تو پایان می یابد............!

 



نظرات شما عزیزان:

محمد
ساعت19:47---29 دی 1391
واقعا وبلاگ قشنگی داری
ممنون که به وبلاگ من سر زدین........
آرزومند آرزوهات هستم....


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 15 / 10 / 1391برچسب:, ] [ 12:28 ] [ pireanssic ] [ ]